بهـ نامـ او
خوبـ در آیینهـ ی شادی نگر
چهرهـ ی تو نیستـ پر از غمـ دگر
لیکـ فقط حسرتـ تلخی بهـ جاستـ
درد تو آخر چقدَر بی صداستـ
بغضـ شدهـ همرهـ هر روز تو
شکوهـ کنمـ باز ز اینـ سوز تو
دلـ بکنـ از همرهـ هر روزهـ اتـ
بحر شود جای در اینـ کوزهـ اتـ
کوزهـ ی تو، سادهـ چهـ لبریز گشتـ
فلسفهـ اتـ گمـ شدهـ در فکر دشتـ
حسّـ تو همـ حبسـ در اینـ واژهـ هاستـ
واژهـ ی تو، واژهـ ی بی انتهاستـ
گاهـ و بی گاهـ نویسمـ ببافـ
موی پریشانـ دلمـ، سادهـ صافـ
دستـ بکشـ بر سر منـ کمـ شود
حسـ خطر، قافیهـ شبنمـ شود
گشتـ پر از شعر و نوا قلبـ ما
ضربـ، و آهنگـ مرا حسـ نما
شعر شو پر رنگـ تر از پیشـ باشـ
در گذر تلخـ زمانـ کیشـ باشـ
کیشـ شدنـ، بیکسـ و تنها شدنـ
گیجـ شدنـ، اندر خمـ ها شدنـ
بهتر از آنـ استـ کهـ بی غمـ شوی
یا تو ز شطرنجـ زمانـ کمـ شوی
رنگـ خودتـ باشـ ولی دمـ نزنـ
شاد شو و حرفـ ز اینـ غمـ نزنـ
بهـ نامـ او
امروز ساعتـ دو تا چهار قرار بود
برای خواندنـ شیمی از خانهـ بیرونـ بزنمـ
و با یکـ دوستی درسـ بخوانمـ
ساعتـ دو و خردهـ ای رفتمـ
ولی ساعتـ هشتـ شبـ برگشتمـ!
ولی عوضشـ فصلـ چهار را خوبـ خوبـ یاد گرفتمـ
مطالبـ کاملا برایمـ جدید بود
میدانید کهـ اینـ فصلـ را غیر حضوری گذراندمـ
برای امتحانـ اینـ فصلـ،
هیچـ چیز نخواندهـ بودمـ
چونـ بالاخرهـ برنامهـ روز معلمـ از آنـ مهمـ تر بود
برنامهـ ی آنـ روز فقط همانـ روز اجرا شد
ولی برای خواندنـ شیمی وقتـ بود
منـ بالاخرهـ قبل از امتحانـ ترمـ دومـ
اینـ فصلـ را خواندمـ
اینقدر اینـ ششـ ساعتـ درسـ بهـ مغزمـ فشار آورد
فکر میکردمـ فردا باید امتحانـ بدمـ
یکـ دوستی همـ گفتـ:
«معدلتـ رو بالای 19.60 نشی
پوستتـ رو میکنمـ!»
منـ کهـ امیدی ندارمـ!!!
فکر نمیکنمـ مامانـ بابایمـ همـ
چنینـ انتظاری داشتهـ باشند
با اینـ وضعـ درسـ خوندنمـ...
تا حالا نشدهـ استـ سر یکـ امتحانـ
یکـ دور کتابـ را کاملـ خواندهـ باشمـ
و صبحـ بهـ مدرسهـ بیایمـ
شادمـ دیگهـ!!!
هیچـ چیز نمیتواند بی خیالیمـ را خدشهـ دار کند
پدرمـ برای تشویقـ
بهـ پیشنهاد منـ، جایزهـ ی جالبی گذاشتهـ استـ
بهـ میزانـ صدمـ معدلمـ بهمـ پولـ میدهد
پایینـ نوزدهـ همـ بشومـ
یهـ جایزهـ خیلی خوبـ دارمـ
کتکـ میخورمـ!
البتهـ خانوادهـ ی منـ، اینـ قدر خشنـ نیستند ها
شوخی کردند!
بهـ عقیدهـ ی پدر منـ
تلاشـ مهمهـ نهـ نمرهـ
ولی خبـ منـ از هیچـ چیزمـ برای امتحاناتـ نزدهـ امـ
اصلا بهـ نظرمـ درسـ خواندنـ زیاد حالـ بهمـ زنـ استـ
بهـ خاطر همینـ
منـ هر چقدر همـ درسـ بخوانمـ
اسمـ اینـ سبکـ زندگی امـ را تلاشـ نمیگذارند
خدایی درسـ می خوانمـ
ولی گویا هیچـ کسـ حتی خودمـ همـ
نمیخواهد باور کند
منـ درسـ یخوانمـ
ولی خدایی خستهـ شدهـ امـ
همشـ امتحانـ و امتحانـ
نهـ! خدایی همینـ همـ قشنگـ استـ
اینـ کهـ شادی دوستانمـ را میبینمـ شادمـ
چهـ بهانهـ ای بهتر از اینـ برای زندگی؟
اگر در اولين روز ماه مارس به دنيا آمدهايد، خصوصيات و ويژگيهاي شما به صورت زير ميباشند:
(1) انسان بلند پروازي هستيد و علاقه زيادي به موضوعات مختلف داريد. (2) به احترام، وجهه و وقار اهميت زيادي ميدهيد. (3) با تسلط خود در سخنوري ديگران را تحت تأثير قرار ميدهيد. (4) در فكر و عمل خود مستقل هستيد. (5) هنرمند هستيد و استعدادهاي خلاقانهاي داريد. (6) انسان باهوشي هستيد و به سمت فلسفه گرايش داريد. (7) هميشه فعال هستيد و خودتان را سرگرم كار مبتكرانهاي ميكنيد. (8) مشاور لايقي هستيد؛ اگرچه از ديگران كنارهگيري ميكنيد، ولي توصيههاي خوبي به آنها ميكنيد. (9) نميتوانيد براي مدت طولاني روي موضوعي تمركز كنيد. (10) دمدمي مزاج هستيد و در روابط دوستي و شغل خود ثبات نداريد. (11) بهتر از يك شخص معمولي ويژگيهاي انساني را از خود بروز ميدهيد. (12) شجاع، بخشنده و روشنفكر هستيد. (13) ارادهاي قوي داريد و به سرعت مطلب را ميگيريد. (14) نسبت به دوستانتان فداكار هستيد و به طور كلي در تمامي پستهاي مسئوليتدار موفق ميشويد. (15) در حفظ نظم و قانون سختگير هستيد. (16) هم به جنبه عرفاني و هم به جنبه علمي زندگي اهميت ميدهيد. (17) اگرچه بخشنده هستيد، ولي در مسائل مالي مضطرب هستيد و نگران وضعيت مالي خود در آينده هستيد. (18) انسان آزادي هستيد و خودتان را با هر جامعهاي وفق ميدهيد. (19) به سمت اشخاص تحصيلكرده، اهل علم و باهوش جذب ميشويد. (20) به شما توصيه ميشود ياد بگيريد چگونه با ديگران همكاري كنيد تا از اين طريق سود ببريد و تصوري كه آنها از شما در ذهنشان دارند را بهبود بخشيد.
چهـ شمارهـ هاییشـ درستهـ؟
مسائل مالي
در مسائل مالي خوش شانس هستيد. اگرچه به خاطر اشتياق زياد خود ولخرج هستيد، ولي درآمد كافي براي اين سبك زندگي و خودنمايي كردن بدست ميآوريد. ممكن است ثروت جمع نكنيد، ولي شخصيت و رفتارتان به گونهاي است كه ديگران احساس ميكنند شخص ثروتمندي هستيد. پول زيادي براي خريدن كتاب خرج ميكنيد.
شغل
امروزه، تعداد شغلها به شدت افزايش يافته است و به سختي ميتوان بهترين شغلي كه ميتوانيد در آن موفق باشيد را مشخص كرد. به هر حال در اينجا سعي ميشود راهنماييهاي كلي به شما داده ميشود تا اينكه تواناييهاي ذاتي و تمايلات طبيعي خود نسبت به حرفهها و مشاغلي كه ميتوانيد در آنها موفق باشيد را بشناسيد.
بزرگترين مشكل شما اين است كه نميتوانيد براي مدت طولاني به يك شغل يا حرفه بپردازيد. معمولاً هر سه يا 4 سال شغل خود را تغيير ميدهيد. با اينحال براي مؤسسات تبليغاتي، كار روزنامه و صنعت سينما مناسب هستيد. همچنين ميتوانيد در نمايشهاي تئاتر نيز فرد موفقي باشيد. مهارت زيادي در دكوراسيون منزل داريد. ميتوانيد مشاغل مرتبط با كشورهاي خارجي، مثل سفير يا تجارت در زمينه كالاهاي خارجي را انتخاب كنيد. ويژگيهاي رهبري شما باعث ميشود رئيس فروشگاه يا مدير عامل موفقي شويد. همچنين جراح، جواهر شناس و متخصص برق خوبي ميشويد و در پروژههاي تحقيقاتي به موفقيت ميرسيد.
سلامتي
نكته: بيماريهايي كه در اينجا به آنها اشاره شده است، تنها احتمالات هستند؛ نبايد نگران، عصباني و مضطرب شويد. پيشگيري مناسب و مراقبت به موقع باعث ميشود همواره سالم و تندرست باشيد.
بيماريهاي شما عمدتاً رواني هستند و معمولاً از افسردگي ذهني، بيخوابي، عصبي بودن و مواردي از اين قبيل رنج ميبريد. همچنين روماتيسم، مشكلات روده و پادرد نيز شما را آزار ميدهند. به خاطر نگراني بيش از حد اغلب دچار سوء هاضمه و فشار خون پايين ميشويد. مستعد بيماري قلبي، بينايي ضعيف، آفتابزدگي و خستگي مفرط (به خاطر فعاليت بيش از حد) هستيد.
همسر
بياختيار به سمت كساني (از جنس مخالف) كه بين اين تاريخها متولد شدهاند، جذب ميشويد (1) 21 فوريه و 20 آوريل (2) 21 ژوئن و 20 آگوست و (3) 21 اكتبر و 20 دسامبر. نسبت به متولدين اين روزها (در هر ماه) نزديكي خاصي داريد: 2، 3، 4، 5، 7، 11، 12، 13، 14، 16، 20، 21، 22، 23، 25، 29، 30 و 31. به همين خاطر به شما توصيه ميشود همسر خود را از متولدين تاريخهاي ذكر شده انتخاب كنيد تا اينكه زندگي مشترك همراه با سعادت و شادكامي داشته باشيد.
خصوصيتهاي شما به عنوان يك شوهر
(1) از اينكه با بچههاي خود باشيد لذت ميبريد. (2) شوهر دوست داشتني، ملاحظهكار و بافكري هستيد. (3) بيشتر خيالپردازي ميكنيد و كمتر به واقعيات زندگي توجه ميكنيد. به همين خاطر به سختي از امتحانات زندگي سربلند بيرون ميآييد و تاب مقاوت در برابر سختيها را نداريد. (4) تظاهر ميكنيد نسبت به آنچه به نظر ميرسيد متفاوت هستيد و به همين خاطر خودتان را از جامعه جدا نگه ميداريد. (5) ازدواج را بخشي از زندگي اجتماعي ميدانيد و مشكلات زندگي خانوادگي خود را از اين ديدگاه حل ميكنيد. (6) انتظار داريد اعضاي خانواده به ساز شما برقصند و بياحترامي را تحمل نميكنيد.
خصوصيتهاي شما به عنوان يك زن
(1) آرزو ميكنيد زندگي راحتي داشته باشيد و خانه خود را به صورت تجملي تزيين ميكنيد. (2) معمولاً زيبا و بااستعداد هستيد، ولي زمان خود را به بطالت ميگذرانيد. (3) همسري فداكار، دلربا و دلسوز هستيد. (4) اهل جماعت هستيد و با ديگران صميمانه رفتار ميكنيد. اين مسئله باعث ميشود خانه شما تبديل به مركز فعاليتهاي اجتماعي شود. (5) به رقص و موسيقي علاقه داريد. (6) خلق و خوي اشرافي داريد و انتظار داريد ديگران به شما احترام زيادي بگذارند.
گرايش شما نسبت به دوستان
ذاتاً تمايل داريد با متولدين ماههاي مارس، ژوئن، سپتامبر و دسامبر روابط دوستي برقرار سازيد. به طور مشابه، با متولدين تاريخهاي 1، 3، 5، 7 يا 9 ام هر ماه روابط نزديكي خواهيد داشت.
روزها و تاريخهاي خوش يمن
روزهاي خوش يمن براي شما دوشنبه، سه شنبه و جمعه و تاريخهاي خوش يمن 2، 3، 4، 5 و 7 ام هستند. به همين خاطر، بايد اين روزها و تاريخها را براي انجام فعاليتهاي مهم برگزينيد تا اينكه بتوانيد در آنها موفق باشيد.
شانس شما در بخت آزمايي
مي توانيد بخت خود در مسابقات بخت آزمايي را با خريد بليطهايي كه در آنها جمع ارقام يا رقم آخر 2، 3، 4، 5 يا 7 است، امتحان كنيد.
رنگهاي خوش يمن
در هنگام فعاليتهايي مانند انتخاب لباس يا نقاشي ساختمان سعي كنيد از رنگهاي زرد، طلايي و ارغواني استفاده كنيد تا دستيابي به آرامش ذهني و موفقيت در زندگي تضمين شود.
جواهرات و سنگهاي خوش يمن
بايد از ياقوت، زمرد و توپاز استفاده كنيد تا اينكه به خوشبختي و كاميابي در زندگي دست يابيد.
سالهاي مهم زندگي شما
سالهايي كه مجموع نهايي ارقام آنها (يعني اگر ارقام آنها آنقدر با هم جمع شوند تا به يك عدد تك رقمي برسيم) به 1 ختم شود (براي مثال 1، 10، 19، 28، 37، 46، 55، 64، 73 و غيره) براي شما مهم هستند. به تجربه ثابت شده كه اين سالها برايتان سودمند و پربار هستند. در طول اين سالها در زمينه امتحانات، كسب اموال جديد، ترقي، ازدواج، تولد بچه، مسافرت خارجي، خريد وسيله نقليه جديد و ساير رويدادهاي خوش يمن به موفقيت دست پيدا ميكنيد.
كيفيتهاي مثبت و منفي
كيفيتهاي مثبت و منفي شما را ميتوان به صورت زير خلاصه كرد:
+: احترام وجهه وقارفردیت اقتدار اشتیاق خوش استعداد بودن شخصیت جذاب خیر خواهی
-: تغيير مداوم در زندگي ولخرجي كنارهگيري ديكتاتور بودن لجاجت شتاب
اگر در 8 ام ماه سپتامبر به دنيا آمدهايد، خصوصيات و ويژگيهاي شما به صورت زير ميباشند:
(1) به خاطر تأثير سياره زحل، در رسيدن به نتايج با تأخير مواجه خواهيد شد (2) در زندگي خود بسيار منظم، روشمند و سيستماتيك عمل ميكنيد. (3) فكور و استوار هستيد. (4) بيجهت دچار سوء تفاهم ميشويد. (5) انسان بلند پروازي هستيد و به شدت مجذوب كار خود هستيد. (6) ميتوانيد مسئله را از زاويهاي ديگر نگاه كنيد. بنابراين داراي ذهن متعادلي هستيد. (7) انسان محتاط و خردمندي ميباشيد. (8) نسبت به افراد فقير و معلول با دلسوزي رفتار ميكنيد. (9) عاشق طبيعت، زيبايي و موسيقي هستيد. (10) انسان بسيار شايسته و پر انرژي هستيد و دوست داريد به ديگران سلطه داشته باشيد. (11) به خاطر شخصيت جذابتان، ديگران جذب شما ميشوند. (12) ممكن است كارتان به دادگاه كشيده شود و قرباني بيعدالتي شويد، به همين خاطر بايد بسيار مراقب باشيد. (13) مدير خوبي هستيد و ميتوانيد كارها را به وسيله ديگران انجام دهيد. (14) به نظم و قانون احترام ميگذاريد و حاضر هستيد اشتباهات خود را به هر بهايي كه شده جبران كنيد. (15) به خاطر منظم بودن و وقت شناسي ديگران از شما الگو ميگيرند.
چهـ شمارهـ هاییشـ درستهـ؟
مسائل مالي
در مسائل مالي زياد احتياط ميكنيد. سعي ميكنيد از روشها و سيستمها در حرفه خود استفاده كنيد و به تدريج و با سعي و كوشش زياد وضعيت مالي خود را سر و سامان ميدهيد. كم حرف و مرموز ميباشيد و به افراد كمي اعتماد ميكنيد. بايد سخت كار كنيد تا ثروتمند شويد. بهتر است از تاريخهاي 8، 17 و 26 اگر موجب تأخير در زندگي ميشوند اجتناب كنيد. در عوض سعي كنيد از اعداد 3 و 7 استفاده كنيد. يعني از تاريخهايي استفاده كنيد كه جمع ارقام آنها برابر با 3 يا 7 باشد. اگر بتوانيد كاري كنيد كه شماره خانه، شماره تلفن يا وسيله نقليه به گونهاي باشد كه مجموع ارقام آن برابر با 3 يا 7 شود، زندگي شما به خوبي جريان پيدا خواهد كرد. با اينحال، اگر تجربه نشان داد عدد 8 براي شما خوش يمن است، از عدد 8 تنها براي اقدامات مثبت خود در زندگي استفاده كنيد.
شغل
امروزه، تعداد شغلها به شدت افزايش يافته است و به سختي ميتوان بهترين شغلي كه ميتوانيد در آن موفق باشيد را مشخص كرد. به هر حال در اينجا سعي ميشود راهنماييهاي كلي به شما داده ميشود تا اينكه تواناييهاي ذاتي و تمايلات طبيعي خود نسبت به حرفهها و مشاغلي كه ميتوانيد در آنها موفق باشيد را بشناسيد.
اگر به تجارت مشغول هستيد، بهتر است از شراكت پرهيز كنيد و به صورت مستقل كار كنيد. ميتوانيد در زمينههايي مانند شيمي، فيزيك، پزشكي و حتي رياضيات پيشرفته موفق باشيد. در صنايع مرتبط با معادن زغال سنگ، الوار و ساخت و ساز نيز استعداد داريد. مشاور و مدير خوبي خواهيد شد. زمينههايي مثل بانكداري، پزشكي، ابزار آزمايشگاهي و بازار بورس نيز براي شما مناسب هستند.
سلامتي
نكته: بيماريهايي كه در اينجا به آنها اشاره شده است، تنها احتمالات هستند؛ نبايد نگران، عصباني و مضطرب شويد. پيشگيري مناسب و مراقبت به موقع باعث ميشود همواره سالم و تندرست باشيد.
نواقص اصلي سلامتي شما عصبي بودن، تحريكپذيري و بيماريهاي مرتبط با ساق پا، دندان و گوش است. احتمال ابتلا به فلج و روماتيسم نيز در ميان شما شايع است. ممكن است به بيماري صفراوي مبتلا شويد و بسياري از اوقات از افسردگي مزمن رنج ميبريد. زمان زيادي براي علاج دردهاي شما نياز است. احتمال ابتلا به واريس نيز وجود دارد.
همسر
بياختيار به سمت كساني (از جنس مخالف) كه بين اين تاريخها متولد شدهاند، جذب ميشويد (1) 21 آوريل و 20 ژوئن و (2) 21 آگوست و 20 اكتبر. نسبت به متولدين اين روزها (در هر ماه) نزديكي خاصي داريد: 5، 7، 14، 16، 23 و 25 ام. به همين خاطر به شما توصيه ميشود همسر خود را از متولدين تاريخهاي ذكر شده انتخاب كنيد تا اينكه زندگي مشترك همراه با سعادت و شادكامي داشته باشيد.
خصوصيتهاي شما به عنوان يك شوهر
(1) به زندگي خانوادگي توجه چنداني نداريد و طبيعي است اين مسئله باعث بروز مشكلات زيادي در زندگي مشتركتان ميشود. (2) شيفته تنهايي هستيد و دوست داريد تمامي كارها را خودتان انجام دهيد. (3) بسيار محافظه كار هستيد و فرصت زيادي براي پيشرفت زن خود فراهم نمي كنيد. (4) در انتخاب همسر بسيار مشكل پسند هستيد. (5) از مصاحبت با بچهها شاد ميشويد. (6) فشار زيادي به روي خودتان به ويژه براي رسيدن به خوشبختي وارد نمي كنيد.
خصوصيتهاي شما به عنوان يك زن
(1) انسان لايق و منظمي هستيد. (2) از زندگي خانواده خود لذت ميبريد و همه چيز را قرباني موفقيت بچهها و بلند پروازيهاي شوهر خود ميكنيد. (3) عيب شما كمبود لطافت و صميميت، عواطف و ظرافت زنانگي است. (4) نظم و پاكيزگي و امر كردن به ديگران را خيلي دوست داريد. (5) اگرچه از شخصيت رومانتيك و شيوه گفتگو جذابي بهره ميبريد، ولي هرگز خانه و شوهرتان را فداي زندگي عاشقانه نمي كنيد. (6) زني خوب براي يك پزشك، وكيل مدافع يا صنعتگر خواهيد بود كه اكثر وقت خود را صرف مشتريان خود ميكنند.
گرايش شما نسبت به دوستان
ذاتاً تمايل داريد با متولدين ماههاي مارس، ژوئن، سپتامبر و دسامبر روابط دوستي برقرار سازيد. به طور مشابه، با متولدين تاريخهاي 3، 4، 5، 7، 8، 12، 13، 14، 16، 17، 21، 22، 23، 25، 26، 30 و 31 ام هر ماه روابط نزديكي خواهيد داشت.
روزها و تاريخهاي خوش يمن
روزهاي خوش يمن براي شما چهارشنبه، پنجشنبه و شنبه و تاريخهاي خوش يمن 2، 7 و 8 ام هستند. به همين خاطر، بايد اين روزها و تاريخها را براي انجام فعاليتهاي مهم برگزينيد تا اينكه بتوانيد در آنها موفق باشيد.
شانس شما در بخت آزمايي
مي توانيد بخت خود در مسابقات بخت آزمايي را با خريد بليطهايي كه در آنها جمع ارقام يا رقم آخر 2، 7 يا 8 است، امتحان كنيد.
رنگهاي خوش يمن
در هنگام فعاليتهايي مانند انتخاب لباس يا نقاشي ساختمان سعي كنيد از رنگهاي خاكستري سير، آبي سير، ارغواني و سبز استفاده كنيد تا دستيابي به آرامش ذهني و موفقيت در زندگي تضمين شود.
جواهرات و سنگهاي خوش يمن
بايد از ياقوت كبود، مرواريد سياه و زمرد استفاده كنيد تا اينكه به خوشبختي و كاميابي در زندگي دست يابيد.
سالهاي مهم زندگي شما
سالهايي كه مجموع نهايي ارقام آنها (يعني اگر ارقام آنها آنقدر با هم جمع شوند تا به يك عدد تك رقمي برسيم) به 8 ختم شود (براي مثال 8، 17، 26، 35، 44، 53، 62، 71 و غيره) براي شما مهم هستند. به تجربه ثابت شده كه اين سالها برايتان سودمند و پربار هستند. در طول اين سالها در زمينه امتحانات، كسب اموال جديد، ترقي، ازدواج، تولد بچه، مسافرت خارجي، خريد وسيله نقليه جديد و ساير رويدادهاي خوش يمن به موفقيت دست پيدا ميكنيد.
كيفيتهاي مثبت و منفي
كيفيتهاي مثبت و منفي شما را ميتوان به صورت زير خلاصه كرد:
+: مؤسس خوب تحقيق قابليت استواري نظام نظم و ترتيب عشق به موسيقي
-: به تعويق انداختن امور گوشهگيري خودخواهي سلطه طلبي تحريكپذيري دلسردي شكاك
بهـ نامـ او
الآنـ داشتمـ «بهـ طهـ بهـ یاسینـ» گوشـ میدادمـ
از دیشبـ خواهشـ کردمـ از خودمـ
فعلا برای یهـ مدتـ سمتـ آهنگـ نرمـ
تو فلشمـ پر از کلیپـ هاییهـ کهـ بچهـ ها ریختند
همهـ مدلـ چیزی توشـ پیدا میشهـ
ولی الآنـ تصمیمـ گرفتمـ
برای یهـ مدتـ کنار بذارمشونـ
میشهـ شما برامـ چیزهای خوبـ بریزید؟
چیزهای خودتونـ رو
چیزهای شما تایید شدهـ استـ
نهـ مثلـ چیزهای بچهـ ها همهـ چی داشتهـ باشهـ
یهـ نگاهـ بهـ فلشمـ بندازید
فقط اگهـ میخواید حالتونـ بد نشهـ
کلیپـ شاهینـ نجفـی رو نبینید
همـ خودشـ آدمـ کثیفیهـ
همـ آهنگـ ها و کلیپـ هاشـ
فایلـ laughمـ رو دوستـ دارمـ حوصلتونـ سر رفتـ
یهـ نگاهی بهشـ بندازید
راستی آهنگـ فریمنـ اونـ کهـ گفتمـ
لزجـ میرقصهـ همـ تو فلشمـ هستـ
اسمـ آهنگشـ بگو با منـ میمونیهـ
یهـ آهنگـ دیگهـ از فریمنـ هستـ
بهـ اسمـ تو رو با همهـ خوبیاتـ
کهـ قسمتـ انگلیسیشـ رو خیلی دوستـ...
دوستـ داشتمـ
الانـ قرارهـ از اینـ فازها بیامـ بیرونـ
میشهـ شمامـ کمکمـ کنید؟
میشهـ اینـ لطفـ بزرگـ رو در حقمـ بکنید
کهـ فلشمـ رو خالی کنید
برامـ چیزای خوبـ بریزید؟!
بهـ نامـ او
داشتمـ پستـ «استقلالـ طلبی» رو میخوندمـ
وقتی نوشتمـ اصلا اعصابـ معصابـ نداشتمـ
نهـ اینـ سر اینـ موضوعـ مشکلـ ندارمـ
ولی وقتی سر اینـ موضوعـ دعوا نمیکنمـ
جو آرومـ و خوبی برقرارهـ
الآنـ وضعیتـ سبزهـ
البتهـ هر روز ما یهـ دعوایی میکنمـ
کهـ شاید اونمـ هیجانـ انگیزهـ
باید با دید مثبتـ نگاهـ کرد
یکـ دوستی کهـ میشناسیدشـ
بهمـ می گفتـ:
تو کهـ با مامانتـ خوبـ بودی
بعد خودشـ گفتـ: آهانـ بودی!
لذتـ بخشی زندگی
بهـ همینـ تلخی و شیرینی هاشهـ دیگهـ
بالاخرهـ دنیا میگذرهـ
کاشـ درستـ رفتار کنیمـ
بهـ نامـ او
یهـ خاطرهـ ی تقریبا طولانیهـ حالـ ندارید نخونید!
برید سراغـ بقیهـ مطالبـ!
تلفنـ های محلهـ ما قطعـ شدهـ بود
چونـ قرار بود کابلـ برگردونـ کنند
شبـ ساعتـ نهـ و دهـ بود
و منـ بهـ جای خوندنـ اجتماعی
در حالـ نوشتنـ خاطرهـ ی ششـ روز پیشمـ بودمـ!
خونهـ ی ما تهـ کوچهـ استـ
و یکـ ضلعـ اتاقـ منـ کاملا پنجرهـ استـ
پردهـ ی اتاقمـ همـ شاملـ یکـ زیر پردهـ ای استـ
و یکـ پردهـ نارنجی گهـ بعضی از جاهایشـ تور استـ
هوا گرمـ بود و پنجرهـ امـ را باز کردهـ بودمـ
همسایهـ ای کهـ دیوار خانهـ شانـ
متقاطعـ با پنجرهـ ی منـ استـ
دمـ پنجرهـ آمدهـ بود
و گویا مرا از پشتـ تور پردهـ امـ
در قسمتی کهـ پشتـ پردهـ ای امـ
کنار رفتهـ بود می دید
(چهـ جملهـ های داغونی شد،
خوبهـ امتحانـ بعدیمـ زبانـ فارسیهـ)
بعد خانمـ همسایهـ هشتاد و چند سالهـ
از منـ دربارهـ تلفنـ ها پرسیدند
دمـ پنجرهـ رفتمـ و گفتمـ:
دارنـ کابلـ برگردونـ می کنند
تلفنـ ها تا هفتاد و دو ساعتـ قطعهـ
خانمـ همسایهـ کهـ صداشـ میلرزید
از نگرانی دربارهـ پسرشـ گفتـ
کهـ هنوز بهـ خانهـ نیومدهـ
پیشنهاد دادمـ:
میخواید منـ با موبایلمـ بهـ پسرتونـ زنگـ بزنمـ؟
خبر بدمـ تلفنـ ها قطعهـ
خانمـ همسایهـ همـ با پذیرفتنـ پیشنهاد منـ
دفتر تلفنشـ رو آورد
ولی چونـ پنجرهـ ی سمتـ چپـ توری داشتـ
و پنجرهـ سمتـ راستـ بهـ علتـ تختمـ وا نمیشد
و اگر همـ باز میشد
برای گرفتنـ دفتر تلفنـ باید خودمـ را در حد سقوط کشـ میدادمـ
قرار شد دفتر تلفنـ را باز کنند
و منـ شمارهـ را در موبایلمـ وارد کنمـ
پرسیدمـ بهـ زهرا زنگـ بزنمـ؟ کیهـ؟
گفتـ: دخترمهـ. نهـ بهـ حسینـ یا حسنـ زنگـ بزنـ
شمارهـ ی حسینـ رو وارد کردمـ
اولشـ بر نمیداشتـ
بعد مدتی صدایی گفتـ: بلهـ؟
گفتمـ: حسینـ آقا؟
گفتـ: بلهـ! بفرمایید
صدامـ میلرزید. گفتمـ:
سلامـ! منـ همسایهـ مادرتونـ هستمـ
تلفنـ ها قطعـ شدهـ. مادرتونـ دلواپسـ شدند
شما الانـ کجایید؟
گفتـ: بگو خونهـ ی خانمشهـ
تازهـ فهمیدمـ اونی کهـ باید ازشـ میپرسیدمـ
کجایید؟ حسنـ بود نهـ حسینـ
بعد بهـ خانمـ همسایهـ گفتمـ:
خونهـ ی خانمشوننـ!چی بپرسمـ؟
گفتند: بگو بهـ حسنـ زنگـ بزنهـ
گفتمـ: میشهـ بهـ حسنـ آقا زنگـ بزنید
بپرسید کی میانـ؟
گفتـ: بگید حسنـ بتنـ ریزی دارهـ
تا یهـ ساعتـ دیگهـ میاد
منـ همـ تشکر کردمـ و حسینـ آقا همـ تشکر کرد
بعد با خانمـ همسایهـ دربارهـ اینـ کهـ
تعطیلی ها خونشونـ شلوغهـ
صحبتـ کردیمـ
نمیدونید کهـ منـ بدبختـ میخوامـ بخوامـ
نوهـ های خانمـ همسایهـ دارنـ
سر نمرهـ و مداد رنگی و اینا با همـ دعوا می کنند
اینا رو نگفتمـ ولی خبـ یهـ ذرهـ با همـ صحبتـ کردیمـ
از بسـ منـ بلند بلند حسنـ حسنـ کردمـ
کهـ مامانمـ در اتاقمـ رو باز کرد ببینهـ
جریانـ چیهـ دمـ در ترکیدهـ بود از خندهـ
خواهرمـ همـ اومد تو و خانمـ همسایهـ فکر کرد
بچمهـ ولی توضیحـ دادمـ خواهرمهـ
بعد از اینـ کهـ از اتاقمـ رفتمـ بیرونـ
مامانمـ خندید و گفتـ:
فقط دوستـ هشتاد و چند سالهـ نداشتی کهـ...
آخهـ هیچـ کدومـ از دوستامـ تناسبـ سنی
با منـ ندارند در جریانـ هستید کهـ!!!
بعد از مدتی کهـ دوبارهـ بهـ اتاقمـ برگشتمـ
حسنـ آقا اومدهـ بود
و بهـ مادرشـ گفتـ: اینـ کارها چیهـ؟ میومدمـ دیگهـ!
بعد آقای مهندسـ سهـ ساعتـ با یکی از مشتری ها
دربارهـ آهنـ و بتنـ صحبتـ میکرد
کهـ مخمـ رفتـ!!!
شبـ عجیبی بود...
به نام او
گاهی دست " خودم " را می گیرم،
می برم هوا خوری
“یاد " تو هم که همه جا با من است
“تنهایی " هم که پا به پایم میدود...
میبینی؟
وقتی که نیستی هم جمعمان جمع است
...
بهـ نامـ او
از پنجـ تا پستی کهـ نوشتهـ بودمـ
دوتاشو گذاشتمـ
بعد خواهرمـ کامپیوتر رو
در حالـ باز کردنـ صفحهـ های اینترنتـ
خاموشـ کرد
همهـ صفحهـ هامـ ترکید
منمـ گفتمـ بقیهـ پستا رو عصری میذارمـ
نامردا دوبارهـ تلفنمونو قطعـ کردند
اصلا اینـ کابلـ برگردونـ چهـ صیغهـ ایهـ
کهـ ما رو باهاشـ عذابـ میدنـ؟!
الآن با موبایلمـ دارمـ پستـ میذارمـ
با موبایلـ داغونمـ پستـ گذاشتنـ
بهـ مراتبـ عذابـ آورتر از همکاری
با کامپیوتر پر ویروسمهـ
ولی لنگهـ کفشـ کهنهـ استـ دیگهـ
بازمـ غنیمتهـ
همینـ امید بروز شدنـ
یهـ جایی کهـ شما هستید
منـ رو متشکر از همهـ ی عواملـ
از جملهـ گوشی داغونمـ
اینترنتـ کمـ سرعتـ ایرانسلـ
و سرویسـ دهندهـ وبمـ میکنهـ
چقدر دلمـ برای اینجا تنگـ شدهـ بود
نمیدونید چند روز گذشتهـ داشتمـ
افسردگی مزمنـ میگرفتمـ
همـ تلفنـ قطعـ بود
همـ شارژ نداشتمـ با گوشیمـ بیامـ
اینجا حسـ میکنمـ
حتی وقتایی کهـ کنارمـ نیستید کنارمید
خیلی خوبهـ کهـ سالـ دیگهـ همـ پیشمـ هستید
راستی امروز همـ
براتونـ از اونـ نامهـ های فدایتـ شومـ نوشتهـ بودند؟
منـ تا اونجایی کهـ تونستمـ حواسمـ بود
ولی بهـ مورد مشکوکی بر نخوردمـ
اینمـ زندگی شماستـ دیگهـ
پر از ابراز علاقهـ
ابراز علاقهـ ی مثبتـ بیشترهـ یا منفیشـ؟
(در هر صورتـ هیجانـ انگیزهـ! یهـ زندگی پر از شور!)
بهـ نامـ او
نمیدونمـ چرا امروز هر چی مینویسمـ
خالی نمیشمـ
میخوامـ سعی کنمـ
یهـ نمهـ احساساتمـ رو درستـ کنمـ
البتهـ خودمـ فکر میکنمـ
خیلی عادی برخورد میکنمـ
ولی خبـ فکر کنمـ متوجهـ شدهـ باشید
یهـ نمهـ حرفامـ با برخودمـ متفاوتهـ
خودمـ فکر میکنمـ
رفتارمـ بهترهـ
چونـ اگهـ بخوامـ با احساسمـ عملـ کنمـ
اذیتـ کنندهـ میشهـ
منـ بهـ خودمـ قولـ دادمـ
هوشـ هیجانیمـ رو بالا ببرمـ
منـ میدونمـ
میتونمـ بر احساساتمـ تسلط پیدا کنمـ
فقط یهـ موقعـ استـ
کهـ دیگهـ نمیتونمـ مغمومـ نباشمـ
اونمـ وقتیهـ کهـ غمـ توی چشماتونـ
تا اعماقـ وجودمـ نفوذ میکنهـ
سعی میکنمـ آدمـ خوبی باشمـ
مرسی کهـ هستید
مرسی کهـ اینقدر خوبید
بهـ نامـ او
خدا رو شکر کهـ اینجا هستـ
و گرنهـ بیشـ تر از اینـ افسردگی میگرفتمـ
و اختلالاتـ (0) روانیمـ (0) بیشتر میشد
و گرنهـ بیشـ تر از اینـ حرفـ های ناگفتهـ رو دلمـ تلنبار میشد
خوبهـ کهـ اینجا هستـ، خوبهـ کهـ اینجا هستید
اینـ روزا خیلی سختـ دارمـ با مشکلمـ
دستـ و پنجهـ نرمـ میکنمـ
منـ تو خانوادهـ
فقطـ یهـ مشکلـ دارمـ
اونمـ سر استقلالـ طلبی منهـ
با اینـ کهـ فکر میکنمـ نسبتـ بهـ بقیهـ
آزادی بیشتری دارمـ ولی دلمـ میخواد مثلـ
دو سالـ پیــــــشـ
دوبـارهـ همونـ قدر
آزادی داشـتهـ باشـمـ
دوبارهـ مثلـ اونـ روزها
کهـ
چهار روز هفـــــتهـ
از بی.آر.تی سوار مترو
و از متــــرو سوار تاکسی
و تا بهارستانـ میرفتـــــــمـ
اینـ کهـ بعد از دادنـ آزادی اونـ رو از منـ گرفتند خیلی بدهـ
البتهـ با اینـ میدونمـ بی اعتمادیشونـ سر بیرونـ رفتنامـ نیستـ
ولی خبـ همونـ دو سالـ پیشمـ مامانمـ موافقـ با آزادیمـ نبود
اینـ کهـ نتونستمـ اعتمادشونـ رو جلبـ کنمـ تقصیر خودمهـ
و از قدیمـ گفتند: خود کردهـ را تدبیر نیستـ
الانـ حسـ میکنمـ بهـ مرحلهـ سومـ اعتیاد رسیدمـ
«استفادهـ اجباری»
هر جوری شدهـ میخوامـ از خونهـ فاصلهـ بگیرمـ
خوبهـ اینـ کلاسـ تابستونی ها هستـ
کهـ تو ایامـ تعطیلـ، ور دلـ اینا نشینیمـ
اشکالـ ندارهـ کهـ بهمـ اعتماد ندارند
فقط کاشکی بدونند اینـ جوری هر لحظهـ ازشونـ فاصلهـ میگیرمـ
قبلا خیلی از چیزها رو بهـ مامانمـ میگفتمـ
ولی حالا حسـ میکنمـ گفتنمـ باعثـ میشهـ
جلوی پامـ سنگـ بندازند
نهـ اینـ کهـ مشکلمـ رو حلـ کنند
واقعا براشونـ متاسفمـ
کهـ بهـ جای اینـ کهـ حریفـ خودمـ بشنـ
صورتـ مسئلهـ رو پاکـ میکنند
منـ با خانوادمـ اینجوری نبودمـ
ولی حقـ دارمـ کهـ اعتراضـ کنمـ
بهـ مسجد رفتنمـ همـ گیر میدنـ
کمـ موندهـ ساعتـ ورود و خروجـ بذارنـ
کاشکی بفهمنـ وقتی آرامشـ میخوامـ
نیاز دارمـ تو مسجد بشینمـ
و انرژی بگیرمـ
چقدر پارسالـ وضعیتمـ خوبـ بود
خیلی دعواها کمـ بود
منـ حدود پنجـ ماههـ کهـ مسجد میرمـ
قبلا مسجد رو دوستـ نداشتمـ
چونـ مسجد همیشهـ پاتوقـ افراد مسنـ بود
دیدمـ رو کهـ عوضـ کردمـ
فهمیدمـ خونهـ ی خدا، خونهـ ی خداستـ
رفتنـ بهـ مسجد خیلی برامـ برکتـ داشتـ
ولی خبـ از طرفـ دیگهـ...
نهـ شایدمـ امسالـ وضعیتمـ خیلی بهترهـ
امسالـ منـ خیلی چیزهایی رو دارمـ
کهـ بهـ هر قدر تعارضـ و دعوا می ارزهـ
منـ میجنگمـ برای حفظ داشتهـ هامـ
منـ بهـ خانوادهـ امـ همـ حقـ میدمـ
ولی خبـ منـ همـ تو بد بنـ بستی گیر کردمـ
دارمـ زدهـ میشمـ
از چی نمیدونمـ
شاید منـ خیلی بی لیاقتمـ
مطلبـ جالبی بود... بخونیدشـ! دوسشـ داشتمـ
اگر از شما بپرسند كه فكر میكنید زمانی كه با دقت كامل روی موضوعی متمركز هستید گیرایی و درك شما بالاتر است یا وقتی كه برآن موضوع متمركز نیستید چه پاسخی میدهید؟ بهطور قطع خواهید گفت وقتی با تمام تمركز و حواس بر آن متمركز باشید اما باور میكنید كه پاسختان اشتباه بوده است؟ در مطالعهای كه نتیجه آن در سال 2010 در نشریه «ینجر نورو...» به چاپ رسیده محققان به گروهی از افراد تصاویر انتزاعی و مفهومی را نشان دادند. دراین آزمایش از آنها خواسته شد نیمی از تصاویر را بادقت و تمركز كامل نگاه كنند و نیمی دیگر را صرفا بدون توجه، جالب بود كه در این میان افراد داوطلب بیشتر تصاویری را كه بدون دقت تماشا كرده بودند بهخاطر آوردند تا تصاویری را كه برآن تمركز كرده بودند. كن پالر، پروفسور نورولوژی و یكی از محققان اصلی این تحقیق میگوید: «حتی زمانی كه تمركز ندارید و از خودآگاه خود استفاده نمیكنید حس ششم به پردازش اطلاعات مشغول است، زمانی كه تمركز، منطق و خودآگاه شما بر چیزی متمركز نیست ناخودآگاه یا حس ششم راحتتر و سهلتر به پردازش اطلاعات مشغول میشود و اینگونه حتی بهتر هم عمل میكند و درنهایت هم میتواند به نتیجه موردنظر برسد«.
دكتر ژكارتیوس، متخصص روانشناسی در دانشگاه رادباد در هلند میگوید تمركز نداشتن، باعث میشود بهتر تصمیم بگیرید! در سال2005دكتر ژكارتیوس از 100نفر داوطلب خواست به ارزیابی 4مدل اتومبیل بپردازند كه هركدام از آنها در چند بخش با اتومبیلهای دیگر تفاوت داشتند. در یك گروه افراد بادقت تمام به بررسی مشخصات اتومبیلها پرداختند و تصمیم گرفتند و گروه دیگر فقط نگاهی سریع به اتومبیلها انداختند سپس به كاری دیگر مشغول شدند. درنهایت تنها 25درصد از افرادی كه با تمركز كامل اتومبیلها را بررسی كرده بودند توانستند اتومبیلهای برتر را انتخاب كنند اما در نقطه مقابل 60 درصد از كسانی كه فقط نگاهی به اتومبیلها كرده بودند توانستند اتومبیل بهتر را انتخاب كنند. دكتر ژكارتیوس در این مورد میگوید: «زمانی كه افراد مشغول كار دیگری هستند، ناخودآگاه حس ششم آنها مشغول پردازش اطلاعات تصاویری است كه دیده است و اینگونه میشود كه تصمیمگیری در این حالت درستتر از زمانی است كه افراد به صورت خودآگاه و با تمركز كامل به پردازش اطلاعات میپردازند«.
بهـ نامـ او
دارمـ بهـ یهـ نظمـ وجودی در خودمـ پی میبرمـ
نظمی کهـ با شلوغی و بهمـ ریختگیمـ مکملهـ
گاهی کهـ میخوامـ
برای یکی یهـ متنـ تو دفترخاطراتشـ بنویسمـ
جملهـ های وزنـ دار بهـ ذهنمـ میاد
شعر یعنی نظمـ
ولی منـ خیلی وقتا خواستار بهمـ ریختنـ اینـ نظممـ
چهـ تو دنیامـ و چهـ تو دفتر خاطراتـ بچهـ ها
ولی گاهی وقتا (فقط گاهی وقتا)
اعصابمـ از بی نظمی بهمـ میریزهـ
منـ مسئولـ چیدنـ ظرفـ ها
تو ماشینـ ظرفشویی امـ
(چهـ مسئولیتـ سنگینی!)
و هر نوعـ از ظرفـ ها رو یکـ جا
و با یهـ نظمـ خاصـ میچینمـ
وقتی یهـ نفر جای ظرفـ ها رو جا بهـ جا میذارهـ
دلمـ میخواد لهشـ کنمـ
حسـ عجیبیهـ کهـ موضوعـ بهـ اینـ کوچیکی برامـ مهمهـ
ولی تمومـ کردنـ یهـ کتابـ دویستـ صفحهـ ای
قبلـ از شروعـ امتحانـ اصلا برامـ مهمـ نیستـ!
آخهـ منـ اعتقاد دارمـ آدمـ باید راحتـ زندگی کنهـ
نهـ اینـ کهـ درسـ نخونمـ
ولی چونـ معمولا استرسـ ندارمـ
خیلی خودمـ رو اذیتـ نمیکنمـ
منـ اعتقاد دارمـ خدا
جوابـ یهـ سری از کارهای خوبی رو کهـ کردیمـ
مطابقـ قانونـ انعکاسـ همینـ جا بهـ ما برمیگردونهـ
چونـ همهـ چی درسـ نیستـ
واقعا خدا خیلی منو کمکـ میکنهـ
چقدر خوبهـ کهـ خدا با وجود اینـ همهـ غفلتـ ما
هنوز هوامونـ رو دارهـ
خدا خیلی خیلی مهربونهـ
حتی از مهربونـ ترینـ آدمـ های زمینـ هم مهربونترهـ
ما چهـ خدای خوبی داریمـ!!!
بهـ نامـ او
از دستـ شقایقـ بهـ دلـ باغـ رسیدمـ
از شاخهـ ی تنها شدنمـ قافیهـ چیدمـ
آغوشـ چمنـ باز شود روی نگاهمـ
رود استـ کهـ شوید ز دلـ منـ غمـ و آهمـ
اینـ چهرهـ ی خورشید مرا یاد تو انداختـ
از نور امیدی کهـ دمد، قافیهـ ای ساختـ
ای پشتـ و پناهـ دلـ بیچارهـ ی تنها
شادی کنـ و هر دمـ نشو آوارهـ ی غمـ ها
یکـ لحظهـ بخند ای نفسـ جاری دریا
معنا شود آرامشـ منـ در دلـ رویا
پـ.نـ: مفعولـ مفاعیلـ مفاعیلـ فعولنـ
بهـ نامـ او
امروز وقتی عکسـ «یکی» رو دیدمـ
رویای ذهنیمـ کاملـ شد
باید بگمـ هیچـ شباهتی بهمـ ندارید
نهـ از نظر قیافهـ
نهـ از نظر احساسـ
نمیدونمـ یهـ آرامشی تو لبخندشونـ بود
کهـ جنسشـ با آرامشـ تو لبخند شما
یهـ دنیا فرقـ داشتـ
دوستـ دارمـ احساسـ خوبـ آدمـ ها رو
و احساسـ آدمـ های خوبـ رو
درستهـ که نمیشهـ
همهـ احساسـ آدمـ ها رو
از چهرهـ شونـ خوند
ولی یهـ سری چیزها کاملا معلومهـ
مثلا شیطنتـ و مهربونی تو چهرهـ ی شما
کهـ ذرهـ غمـ چاشنی شهـ...
«یکی» رو دوستـ دارمـ
ولی میدونمـ «یکی» نسبتـ بهـ منـ
هیچـ حسی ندارنـ
فقط شاید فکر کننـ دچار کمی
اختلالاتـ روانیمـ
خبـ شایدمـ حقـ دارنـ
یهـ سری چیزها برای آدمـ ها عجیبهـ
مثلا کارها و رفتار منی کهـ
اعتقاد بهـ عرفـ ندارمـ
خیلی ازتونـ ممنونمـ
بابتـ اینـ کهـ عکسـ یهـ آدمـ خوبـ رو
بهـ منـ نشونـ دادید
بهـ نامـ او
میترسمـ شعر بنویسمـ
میترسمـ از اینـ کهـ شما همـ
مثلـ قبلا یهـ نفر
شعرهامو دوستـ نداشتهـ باشید
نظر دیگرانـ مهمـ نیستـ
دوستـ داشتنـ یا دوستـ نداشتنـ شونـ
فقط تنها کسی کهـ مهمهـ شمایید
گیجـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـمـ!!!
بهـ نامـ او
بدجوری دلمـ از زمینـ و زمانـ گرفتهـ بود
روی مبلـ نشستهـ بودمـ
و بهـ خدا میگفتمـ: چرا؟
چرا سهمـ آدمـ ها غمهـ؟
چرا فرشتهـ ی منـ باید
تا همیشهـ با بغضـ زندگی کنهـ؟
یا چرا باید یکی از همـ سنـ و سالـ های منـ
اونـ قدر مشکلاتشـ بزرگـ باشهـ
کهـ حتی فکر کردنـ بهـ مشکلاتـ اونـ
دارهـ تخریبمـ میکنهـ
بهـ آیندهـ ی خودمـ کهـ فکر میکنمـ
چهارستونـ بدنمـ میلرزهـ
میگنـ: خدا جای حقـ نشستهـ
قرار نیستـ یهـ نفر تا آخر عمر
در مشکلاتشـ گمـ باشهـ
و یهـ نفر خیلی چیزهایی رو داشتهـ باشهـ
کهـ بقیهـ ندارنـ...
درستهـ ما نیومدیمـ تو اینـ دنیا
کهـ خوشـ بگذرونیمـ
ولی گاهی غمـ ها و محدودیتـ ها
آدمـ رو از زندگی بیزار میکنهـ
و شاید بغضـِ آدمـ رو بشکونهـ
از خودمـ خواهشـ کردهـ بودمـ
کهـ اینقدر بهـ احساساتـ شدیدمـ
بها ندمـ ولی نشد
امروز وقتی بغضـ راهـ گلومو بستـ
دوبارهـ بهـ پتومـ پناهـ بردمـ
و باهاتونـ حرفـ زدمـ
یهـ دلـ سیر گریهـ کردمـ
واقعا نیاز داشتمـ گریهـ کنمـ
تا یهـ ذرهـ سبکـ بشمـ
قبلـ از اینـ کهـ بهـ پناهگاهمـ پناهـ ببرمـ
بدجوری دستمـ رو سوزوندهـ بودمـ
و بعد از اینـ کهـ کمی سبکـ شدمـ
دوباره سوزشـ دستمـ شروعـ شد
درد میکشیدمـ
اما درد های منـ کجا
و درد های شما کجا
یادتونهـ اونـ روز کهـ داشتید
ظرفـ غذاها رو جابجا میکردید
منـ همـ اونجا بودمـ
و وقتی خواستمـ کمکـ کنمـ،
دستمـ سوختـ
گفتید: تو نکنـ! دستتـ میسوزهـ
منـ دستمـ عادتـ دارهـ
دارمـ متوجهـ میشمـ
کهـ موضوعـ ظرفـ غذا نیستـ
موضوعـ اینهـ کهـ شما درد دیدید
زخمـ خوردید و آبـ دیدهـ شدید
ولی منـ با کوچکترینـ تلنگری
دادمـ بهـ هوا میرهـ
میترسمـ ولی اینـ سرنوشتهـ
منـ همـ باید پوستمـ رو کلفتـ کنمـ
اینـ ابتدای راهـ غمهـ
ابتدای درد ها
دعا میکنمـ درداتونـ کمـ شهـ
شما بهـ اندازهـ کافی قوی شدید
اگهـ قرارهـ غمـ باشهـ برای منـ باشهـ
ولی امیدوارمـ خدا بهـ اندازهـ
ظرفیتمـ بهـ منـ غمـ بدهـ
نهـ فقط برای منـ
برای هر کسی کهـ قرارهـ
بهـ دستـ روزگار ساختهـ بشهـ
خارج از حد ظرفیتشـ نباشهـ
بهـ نامـ او
تصمیمـ داشتمـ یهـ داستانـ بنویسمـ
دربارهـ شما و زندگیتونـ
سهـ صفحهـ شـ رو نوشتهـ بودمـ
داستانـ از یهـ روز سرد زمستونـ شروعـ میشد
شما سالـ چهارمـ بودید
و داشتید یهـ طرحـ با ذغالـ می کشیدید
دلتونـ حالـ و هوای شلوغی رو کردهـ بود
نمیدونمـ اینـ جوری بودهـ یا نهـ
ولی تو داستانـ منـ
تا سالـ چهارمـ،
خواهر و برادرتونـ ازدواجـ کردهـ بودند
و خونهـ تونـ نسبتا خلوتـ بود
بهـ خاطر سردی هوامـ هیچـ کسـ تو خیابونـ نبود
مامانتونـ برای خوردنـ لبو صداتونـ میزنهـ
و شما برای در اومدنـ تنهایی
دستـ رد به سینهـ مادر نمیزنید
بعد بحثـ دربارهـ یکی از دوستاتونـ میشهـ
کهـ منـ بعلتـ ندونستنـ اسمـ دوستاتونـ
اسمشـ رو سحر گذاشتمـ
میخواستمـ داستانـ رو
تا بعد از عروسیتونـ ادامهـ بدمـ
ولی اینـ کار رو نمیکنمـ
چونـ فکر میکنمـ کار درستی نیستـ
هر اطلاعاتی نباید رو کاغذ بیاد
علاوهـ بر اونـ منـ نمیتونمـ
از چیزهایی بنویسمـ کهـ نمیدونمـ
همونـ سهـ صفحهـ برای دلمـ کافی بود و آرامشـ بخشـ
چونـ تونستمـ اسمتونـ رو بنویسمـ
آخهـ تو دفتر خاطراتمـ یا اسمتونـ رمزیهـ
یا معمولا علامت بی نهایتـ رو میذارمـ
البتهـ اونـ علامتـ خیلی معنی های دیگهـ همـ دارهـ
منـ لذتـ نوشتنـ اسمتونـ رو از خودمـ گرفتمـ
چونـ دوستـ ندارمـ اگهـ یهـ روز کسی دفترمـ رو خوند
بدونهـ شما کی هستید
دوستـ دارمـ احساساتمـ راجعـ بهـ شما
فقط بینـ خودمـ و شما باشهـ
نهـ بینـ هیچـ کسـ دیگهـ
بهـ نامـ او
کیبوردمـ رو تکوندمـ
مثل دونهـ های ریز برفـ
از لای دکمهـ هاشـ
آشغالـ می ریختـ
از خوردهـ های پفکـ بود
تا خوردهـ های نونـ فانتزی ساندوچمـ
امروز فهمیدمـ منـ و کامپیوترمـ
خیلی عاشقانهـ عملـ می کنیمـ
چیزهامونو با همـ تقسیمـ میکنیمـ
از غذا گرفتهـ کهـ منـ همیشهـ
سهمشـ رو میدمـ
تا گیجی و هنگی کهـ یکی مونـ
از اونـ یکی داغونـ ترهـ!
البتهـ بگمـ بازمـ بهـ غیرتشـ
کهـ با اینـ دلـ پر درد و ویروسـ
بازمـ کارمـ رو راهـ میندازهـ
دمشـ گرمـ!!!
بهـ نامـ او
امروز بهـ حقیقتـ احساسـ ایمانـ آوردمـ
شاید عجیبـ بهـ نظر بیاید اما
چهارشنبهـ شبـ و دو روز بعدشـ
دچار یکـ استرسـ عجیبـ بودمـ
دربارهـ ی شما
بدجوری دربارهـ حالتانـ احساسـ نگرانی میکردمـ
نمیدانستمـ اینـ نگرانی از کجا نشأت میگیرد
و سعی میکردمـ با منطقمـ خود را مجابـ کنمـ:
تا الآنـ در کلاسی بودند کهـ دوستـ دارند
پسـ دلیلی برای ناراحتی وجود ندارد...
اما دلمـ قرصـ نمیشد
امروز وقتی غمـ چشمانتانـ را دیدمـ
بهـ حقیقتـ احساسـ ایمانـ آوردمـ
شما می خندیدید
اما هر چقدر منطقـ بهـ اینـ لبخند ایمانـ بیاورد
باز همـ احساسـ تصنعی بودنشـ را درکـ میکند
همیشهـ چشمـ ها درگاهـ خوبی برای فهمیدنـ نیستند
گاهی باید دید و باور نکرد
گاهی تنها باید احساسـ کرد
و خود را بهـ آغوشـ باد سپرد
تا اینجا باشی اما دوردستـ ها را درکـ کنی
خودمـ را بهـ دستـ تو،
و تو را بهـ دستـ خدا می سپارمـ
نگرانـ نباشـ!
خدا مراقبمانـ هستـ...
بهـ نامـ او
منـ نهـ خودمـ شاعر غمـ ها شدمـ
شعر تو را دیدمـ و غوغا شدمـ
شعر وجودتـ چهـ سر از شعر بود
قافیهـ آزاد شد از دلـ چهـ زود
خواستـ بگوید کهـ دلتـ شاد باد
از قفسـ سرد غمـ آزاد باد
کاشـ کمی بغضـ دلتـ کمـ شود
با تپشمـ قافیهـ بی غمـ شود
لیکـ نگاهمـ چقَدَر سادهـ استـ
شعر مرا قافیهـ ای بستهـ دستـ
نطقـ مکنـ نوبتـ بارانـ رسد
بیتـ تمامـ استـ بهـ پایانـ رسد
پـ.نـ: مفتعلنـ مفتعلنـ فاعلنـ
بهـ نامـ خدای ما
میدونمـ کهـ سنمـ کمهـ
و شاید متوجهـ خیلی چیزها نباشمـ
ولی شاید اگهـ برامـ توضیحـ بدید
بتونمـ متوجهـ بشمـ
منـ نمیفهممـ
چهـ اشکالی دارهـ
آدمـ بهـ زندگی یهـ نفر وارد بشهـ؟
In the name of God
My heart + you = my emotions
Me – you = 0
It mean: Me = you
10sqrtyour smile = my happiness
It mean: your smile = my happiness^10
Zahra: {emotional, logical, kind, beautiful, best,...}l
Your art + your emotion= the fish that it cry
Your love= Sana => I think it
Me + your dream =my poems
Math makes me crazy
See it!
In the name of God
وای کهـ چقدر دلمـ میخواد بپرمـ تو بغلتونـ
دوستـ دارمـ خستگی هامو برای یهـ لحظهـ رها کنمـ
و چند ثانیهـ آرامشـ داشتهـ باشمـ
میدونمـ کهـ نمیشهـ
بهـ خودمـ قولـ دادمـ EQمـ رو بالا ببرمـ
پتومـ رو بغلـ میکنمـ
و با خیالـ تونـ درد و دلـ میکنمـ
چهـ دنیایی دارمـ
بهـ نامـ او
از مدرسهـ کهـ اومدمـ
دیدمـ زودهـ برمـ خونهـ
مامانمـ عادتـ میکنهـ
بهـ اینـ ساعتـ برگشتنـ
پشتـ در نشستمـ
تا زمانـ بگذرهـ
پنجـ دقیقـ نشستمـ
کهـ خواهرمـ در رو باز کرد
منـ همـ خودمـ رو نباختمـ
و قبلـ از اینـ کهـ مامانمـ دمـ در برسهـ
و ببینهـ رو پلهـ ها نشستهـ بودمـ
پریدمـ تو خونهـ
وقتی رفتند
منمـ نشستمـ پای کامپیوترمـ
واقعا منـ تا آخر عمرمـ
مدیونـ مخترعـ های کامپیوترمـ
چونـ حسـ میکنمـ
خلاء دلتنگی هامو پر میکنهـ
و میذارهـ برای کسی بنویسمـ
کهـ تو روزهای نبودنشـ،
انتظار روانیمـ میکنهـ
شاید ندونید
برای هر لحظهـ ای کهـ میبینمتونـ
چقدر انتظار کشیدمـ
میترسمـ
از روزی کهـ همینـ امید همـ نباشهـ
میترسمـ
از روزی کهـ ندونمـ دیگهـ کی میبینمتونـ
میترسمـ!
چرا منـ اینقدر دمـ از ناامیدی میزنمـ؟
شاید مشکلمـ اینهـ کهـ
تهـ دلمـ قرصـ نیستـ
فرشتهـ ی مهربونی
منـ وابستهـ شدمـ
دستـ خودمـ نیستـ
نگرانی هامـ اذیتمـ میکنند
شاید وقتی حالتونـ بد بود
نتونستمـ آرومتونـ کنمـ
ولی حداقلـ سعی میکردمـ
با فرستادنـ انرژی و دعا
حالتونـ بهتر شهـ
ولی اگهـ نباشید
منـ هر لحظهـ نگرانمـ
کهـ خوب نباشید
نمیخوامـ روزی بیاد
کهـ منـ خوب باشمـ
ولی شما غمـ داشتهـ باشید
شاید بهـ نظر همهـ
اینـ تفکراتـ مسخرهـ بیاد
ولی میدونمـ کهـ شما همهـ نیستید
شما روحیهـ ی خیلی حساسی دارید
میترسمـ
از اینـ کهـ کسی بهشـ لطمهـ بزنهـ
مواظبـ خودتونـ باشید
مواظبـ منـ همـ...
یهـ جا خوندمـ خوشمـ اومد! :)
بچه: چرا عروس لباس سفید میپوشه؟
مامان: چون بـهـتـرین خاطره زندگیشـه
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بچه: چـرا دامـاد مــشـکـی مـیـپـوشـه؟
مامان: :|
از همه چیـــز که بگذریم
یک فکر هست که رهــایم نمی کند...
کجای قصه هایم دروغ بود
که خودم هم
باورم نمی شود
که نباشم...
باورم نمی شود که
نباشی!!
بهـ نامـ او
نشستمـ درسـ خوندمـ
امروز بهتر پیشـ رفتمـ
ولی هنوز نصفـ اولـ کتابـ موندهـ
البتهـ چهار نمرهـ بیشتر ندارهـ
کهـ اونقدر مهمـ نیستـ
امروز بعد از خوندنـ یهـ ذرهـ درسـ،
میشستمـ پای رمانـ عزیزمـ
امروز صد صفحهـ ای خوندمـ
خیلی قشنگهـ
یهـ سری برگهـ ی خاطرهـ استـ
مثلـ بامداد خمار برگشتهـ بهـ عقبـ
ولی چندتا فرقـ اساسی دارهـ
اولیشـ اینـ کهـ بهـ سالهای
پنجاهـ و خردهـ ای برمیگردهـ
و فضاشـ ملموسـ تر از زمانـ قاجارهـ
و مهمـ تر از همهـ فضاشـ اونقدر
هیجانـ انگیزهـ کهـ خوابتـ نمیبرهـ
بامداد خمار یهـ نمهـ کسلـ کنندهـ بود
از اینـ حرفـ ها بگذریمـ
فردا میخوامـ باهاتونـ صحبتـ کنمـ
یعنی میخوامـ ازتونـ یهـ سوالـ بپرسمـ
تو رو خدا جوابمو بدید
خیلی سرشـ بهمـ ریختمـ...
بهـ نامـ او
از صبحـ کهـ بلند شدمـ
تا الانـ کهـ ساعتـ ششـ بعد از ظهرهـ
یا در حالـ خوندنـ دینی بودمـ
یا داشتمـ تو حالـ و هوای خودمـ سیر می کردمـ
البتهـ همشـ میخوندمـ
و وسط درسـ خوندنـ یهو دلمـ میگرفتـ
و یهـ ذرهـ با تنهایی های خودمـ گریهـ میکردمـ
لعنتی دلهـ دیگهـ کاریشـ نمیشهـ کرد
توی اینـ همهـ وقتـ فقط سی صفحهـ خوندمـ
کهـ نسبتـ بهـ کتابـ صد و هشتاد صفحهـ ای
دینی مونـ خیلی کمهـ
الآنـ همـ اگهـ نشستمـ پای کامپیوتر
علتشـ دگرگونی هواستـ
کهـ حالـ منـ رو همـ منقلبـ کرد
باد بدجوری بهـ درختـ ها سیلی می زد
و منـ یاد حالـ و هوای خودمـ افتادمـ
و دلمـ بهـ درسـ نرفتـ
درختـ ها درستـ مثلـ الآنـ منـ
تنهایی وایستادهـ بودند
و عذابـ می کشیدند
الآنمـ تنهامـ
کسی خونمونـ نیستـ
بهـ هیچـ کدومـ از دوستامـ همـ نمیتونمـ
زنگـ بزنمـ چونـ زمانـ امتحاناستـ
منمـ و یهـ صفحهـ ی ورد
کهـ تنها راهـ ارتباطی بینـ منـ و شماستـ
هیسـ!
گوشـ کنید...
یهـ صدایی میاد
آسمونـ هم دارهـ گریهـ میکنهـ
منمـ گریهـ امـ گرفتهـ
اینـ روزها همهـ ی همهـ
بدجوری روحـ و روانمو میجوند
میخوامـ فریاد بزنمـ
اما بلند ترینـ فریادمـ
آهـ کوتاهیهـ
کهـ توی گلومـ گیر میکنهـ
بقیهـ فریاد هامـ همهـ سکوتهـ
نمیدونمـ اینقدر کهـ داد میزنمـ،
گوشـ اطرافیانمـ کر نمیشهـ؟
اصلا کسی میشنوهـ؟
یا همهـ میخوانـ
بهـ خاطر اینـ وضعیتـ بغرنجـ
سرزنشمـ کنند
برای رهایی از اینـ حالـ،
چی کار کنمـ؟!
ϰ-†нêmê§ |