بهـ نامـ او
امشبـ افطاری داشتیمـ
خانوادهـ مامانمـ خونمونـ بودند
دیگهـ همهـ ترکوندند
خالهـ کوچیکمـ و اونـ یکی خالمـ
و داییمـ و زنـ داییمـ
بهـ افتخار ما روزهـ گرفتند
و ما بهشونـ میگفتیمـ: روزهـ اولی!
خالهـ دومیمـ برامونـ سوپـ شیر درستـ کردهـ بود
کهـ بهـ قولـ پسرخالمـ توفانـ بهـ پا می کرد!
منـ عاشقـ سوپـ و آشمـ
و معمولا" اگهـ سوپـ و آشـ باشهـ
بیشتر از غذا میخورمـ!
بهـ بهـ!
اتاقـ منمـ محلـ سیگار کشیدنـ
خالمـ و زنـ عموی مامانمـ شدهـ بود
و بوشـ هنوزمـ کهـ هنوزهـ نرفتهـ!
البتهـ بعد از شامـ دیگهـ سمتـ اتاقمـ نرفتمـ
و با چهارتا پسرخالهـ هامـ
بازی تانکی کهـ یهـ بازی سادهـ اما قشنگـ
و برای ما خاطرهـ انگیزهـ رو بازی کردیمـ
با وجود دو بعدی بودنـ تصاویر
امکاناتـ جالبی دارهـ
باید با توجهـ بهـ باد و تنظیمـ درجهـ لولهـ ی تانکـ
و قدرتشـ
حریفـ هاتو نابود کنی
و هر چی بیشتر پولـ بدستـ بیاری میتونی
سپر و انواعـ تیر ها رو بخری!
تو طولـ بازی همشـ بهمـ نارو میزدیمـ
و تا بخودمونـ اومدیمـ
دیدیمـ ساعتـ دوازدهـ و باید برنـ
وقتی رفتند،
مامانمـ رفتـ خواهرمـ رو بخوابونهـ
و منـ تو آشپزخونهـ داشتمـ
ظرفـ ها رو از تو ماشینـ در میاوردمـ
تا ظرفـ میوهـ ای ها رو بذارمـ
قاشقـ ها رو چیندمـ تو جا قاشقی
و بابامـ کفـ آشپزخونهـ رو تی کشید
و فکر کنمـ بهـ خاطر آبی بود
کهـ ظرفشویی پس دادهـ بود
اومدمـ یهـ سری از قاشقـ ها رو بذارمـ دمـ دستـ
بهـ علتـ لیز بودنـ کفـ دمپایی و خیسـ بودنـ زمینـ
پامـ لیز خورد...
اومدمـ میز رو بگیرمـ نیفتمـ
قبلـ از اینـ کهـ صافـ وایسمـ
دوبارهـ پامـ لیز خورد
دندهـ هامـ کوبیدهـ شد بهـ میز
و پخشـ زمینـ شدهـ
سسـ خوری همـ از لبـ میز افتاد و شکستـ
گویا پامـ همـ بهـ گاز گیر کردهـ بود
چونـ یهـ قسمتی از پوستـ پامـ کندهـ شد
بابامـ اومد خردهـ شیشهـ ها رو جمعـ کرد
گفتـ: اینقدر کار کردی چشمـ خوردی!
وقتی میخندیدمـ درد بدنمـ بیشتر میشد
بالاخرهـ بابامـ اومد و
یهـ روزنامهـ گذاشتـ تا پامـ رو بذارمـ روشـ
و بتونمـ بلند شمـ!
بعد همـ جارو کشید و منـ یهـ دمپایی بهتر آوردمـ
مامانمـ کهـ از اتاقـ اومد بیرونـ
و قضیهـ رو پرسید
بهـ جای پرسیدنـ حالـ منـ،
پرسید: کدومـ سسـ خوریهـ؟
چینیهـ ؟!
گفتمـ: نهـ اونـ بی رنگهـ!
گفتـ: آهانـ اونـ کریستالهـ!!!
منـ اصلا" اسمـ جنسـ اینـ ظرفها رو بلد نیستمـ
هنوزمـ فرقـ ملامینـ و آرکوپالـ و پیرکسـ رو همـ نمیدونمـ!
در اسرعـ وقتـ بهمـ یاد بدید!
باتشکر!
ϰ-†нêmê§ |